یکی از دوستان در موردِ پدر خانمش صحبت می ­کرد گفت : وقتی پدرش در حالِ احتضار بوده ، هر چی به ایشان تماس گرفتیم و گفتیم که بیا ، پدرت حالش خوب نیست ، نیامد تا اینکه پدرش مُرد . او فکر می ­کند من هم در موردِ پدر و مادرم باید مثلِ او رفتار کنم در حالی که : ایی خصلتها از ما مِگروزه ! ( این خصلتها از ما می ­گُریزد ! ) چقدر کیف کردم ، نگفت : من دور و برِ این گونه رفتارها نمی ­روم و از این گونه رفتارها دور می ­شوم ، گفت : این گونه رفتارها از من فرار می ­کند !

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

عکس پروفایل بغض های خفته در سکوت سنگین تر اند... Mario closed دیدگاهی نو بر کتابداری بی هیچ اندیشه ای؛دریا را بنگر... سمین محمد مهدی زیارتی دیوارکوب طرح چوب Joe